English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 184 (7552 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
difference equation U رابطه بازگشتی [ریاضی]
recurrence relation [RR] U رابطه بازگشتی [ریاضی]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
psychomancy U رابطه با روح رابطه ارواح باهم
equation of exchange U همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
recursive U بازگشتی
reenterant U بازگشتی
recessive U ارتجاعی بازگشتی
recursive procedure U رویه بازگشتی
return lines U خطهای بازگشتی
retrace lines U خطهای بازگشتی
recursive routine U روال بازگشتی
recursive function U تابع بازگشتی
recursive subroutine U زیرروال بازگشتی
recursivity U بازگشتی بودن
recursive algorithm U الگوریتم بازگشتی
nexus U رابطه رابطه داخلی
reentrant U چند دخولی بازگشتی
retrace blanking U خاموشی خطوط بازگشتی
recursive subroutine U زیر روال بازگشتی
homunculus U مدل بازگشتی نامحدود مغز
sea return U امواج بازگشتی از دریا به صفحه رادار
I am [have] finished with you. U رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am done with you. U رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
return to base U بازگشت هواپیما به پایگاه به طور سالم هواپیمای بازگشتی
Mandlebrot set U تساوی ریاضی که به صورت بازگشتی برای تنظیم مقادیر به کار می رود. هنگام رسم آنرا در تصویر بخش شده
Ackerman's function U تابع بازگشتی برای بررسی توانایی کامپیوتر برای اجرای بازگشت
nests U 1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
nest U 1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
bond U رابطه
linkage U رابطه
linkages U رابطه
equation U رابطه
equations U رابطه
correlation U رابطه
contingence U رابطه
relationships U رابطه
connection U رابطه
connexions U رابطه
relation U رابطه
relevance U رابطه
relevancy U رابطه
relationship U رابطه
respect U رابطه
respects U رابطه
functional relationship U رابطه تابعی
functional relation U رابطه تابعی
symbiotic relation U رابطه همزیستی
fiduciary relationship U رابطه امانی
equivalence relation U رابطه هم ارزی
relations of production U رابطه تولید
monotonic relation U رابطه همسو
mutual relationship U رابطه متقابل
positive relation U رابطه مستقیم
incommunicable U بدون رابطه
terms of trade U رابطه مبادله
sonship U رابطه فرزندی
negative relation U رابطه معکوس
mil relation U رابطه میلیم
mil relation U رابطه میلیمی
mil formula U رابطه میلیمی
liaison U بستگی رابطه
linear relationship U رابطه خطی
lead lag relation U رابطه سبقت
positive relation U رابطه مثبت
negative relation U رابطه منفی
relation learning U رابطه اموزی
interrelation U رابطه متقابل
privity of contract U رابطه متعاقدین
flow formula U رابطه جریان
tie U رابطه برابری
corresponded U رابطه داشتن
corresponds U رابطه داشتن
liaised U رابطه داشتن
liaises U رابطه داشتن
liaising U رابطه داشتن
trade off U رابطه جایگزینی
trade-off U رابطه جایگزینی
trade-offs U رابطه جایگزینی
transitive U رابطه مجازی
transitive U رابطه غیرمستقیم
preattunement U وفق [رابطه ای]
correspond U رابطه داشتن
interrelationships U رابطه متقابل
ties U رابطه برابری
relation U رابطه نسبت
relationship U رابطه [ریاضی]
liaison U رابطه نامشروع
liaisons U رابطه نامشروع
liaisons U بستگی رابطه
interrelationship U رابطه متقابل
correlation U ضریب رابطه
preattunement U هم کوکی [رابطه ای]
cash nexus U رابطه نقدی
causal link U رابطه سببیت
causal relationship U رابطه علی
binary relation U رابطه دوتایی
commutation relation U رابطه جابجایی
contractual relationship U رابطه قراردادی
arithmetic relation U رابطه حسابی
liaise U رابطه داشتن
preattunement U هم آهنگی [رابطه ای]
lesbianism U رابطه جنسی زن با زن
definitional equation U رابطه تعریفی
de broglie relation U رابطه دوبروی
bode's relation U رابطه بود
to make a connection U رابطه ای برقرار کردن
This does not apply to . . . U در رابطه با . . . کاربرد ندارد.
stress strain relation U رابطه تنش- کرنش
wealth saving relationship U رابطه ثروت و پس انداز
break away U قطع رابطه کردن
oral intercourse U رابطه جنسی دهانی
absolute address محل یک شی در رابطه با مبدا
cohered U رابطه خویشی داشتن
mass energy relation U رابطه جرم و انرژی
coheres U رابطه خویشی داشتن
cohering U رابطه خویشی داشتن
intimacy U رابطه نامشروع جنسی
cohabit U رابطه جنسی داشتن
input output relation U رابطه ورودی- خروجی
cohabiting U رابطه جنسی داشتن
disconnection U قطع نداشتن رابطه
denouncement U اعلان قطع رابطه
cohabits U رابطه جنسی داشتن
sexual intercourse U رابطه جنسی مجامعت
cohere U رابطه خویشی داشتن
cause and effect relationship U رابطه علت و معلولی
cohabited U رابطه جنسی داشتن
parent child relationship U رابطه پدر و پسر
price system U نسبت و رابطه قیمتها با هم
filiation U نسل رابطه پدر و فرزندی
to discontinue relations [with somone] U رابطه قطع کردن [با کسی]
creation of contractual tie U انشاء ایجاد رابطه قراردادی
fisher equation U این رابطه عبارت است از :
divisibility relation U رابطه بخش پذیری [ریاضی]
habit U روش طرز رشد رابطه
average marginal relationship U رابطه مفاهیم متوسط ونهائی
causality U رابطه بین علت ومعلول
mil rule U قانون مربوط به رابطه میلیمی
thermoelectric U وابسته به رابطه برق وحرارت
to correspond with U رابطه [نامه نگاری] داشتن با
causal nexus U رابطه میان علت و معلول
habits U روش طرز رشد رابطه
faulty connection U رابطه اشتباه [الکترونیک مهندسی برق]
neutral technology U تکنولوژی بی طرف در رابطه با عوامل تولید
to be together with somebody U با کسی بودن و رابطه جنسی داشتن
intercommunication U رابطه یا مخابره بین چند مرکز
to have connections U رابطه داشتن [با مردم برای هدفی]
trade off between inflation and U رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری
to pull strings U از رابطه ها برای پارتی بازی استفاده کردن
subcontrariety U رابطه بین دو قیاس متقابل تشابه قیاسی
to push for an answer [in reference to something] U برای پاسخ فشار آوردن [در رابطه با چیزی]
sugar daddy U مرد مسن و پولدار که با زن جوانتر رابطه دارد
sugar daddies U مرد مسن و پولدار که با زن جوانتر رابطه دارد
to make friends [to make connections] U رابطه پیدا کردن [با مردم برای هدفی]
aerodynamic shape U شکل یک جسم در رابطه باجریان هوا در اطراف ان
fornication U رابطه جنسی [قبل از] بیرون از ازدواج [دین] [حقوق]
compatible U زیردستگاهی که در رابطه باکل دستگاه عملکرد مناسبی دارد
to make [commit] a faux pas U اشتباه اجتماعی کردن [در رابطه با رفتار بین مردم]
hypotaxis U رابطه ترکیبی یا صرف ونحوی کلمه اصلی بامشتقاتش
phenology U مبحث رابطه بین اب وهواوتغییرات حاصله در پدیدههای زیست شناسی
geocoding U روش تهیه یک صفحه گرافیکی اطلاعات در رابطه با یک ناحیه جغرافیایی
I give the programme zero [nought] out of ten for reality. U من به این برنامه در رابطه با حقیقی بودنش از ده امتیاز صفر را می دهم.
to pick up somebody [to find sexual partners] U بلند کردن کسی [زنی] [برای رابطه جنسی] [اصطلاح روزمره]
pareto distribution U در حقیقت بیانگر توزیع درامد است که بر اساس ان رابطه بین درامدشخصی و جمعیت در ان بررسی میشود
phillips curve U شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
isolationism U سیاست مبتنی برکناره گیری و دوری جستن ازجریانات سیاسی جهان و نیزقطع رابطه اقتصادی با سایرکشورها
relative income hypothesis U بوده و نقش اداب و رسوم در رابطه بامصرف را نشان میدهد . این تئوری ازدیگرتئوریهای جدید درباره مصرف است
supply price of capital U قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
coupling U نوعی رابطه متقابل بین سیستم هایا خصوصیات یک سیستم
parts explosion U رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
bionomics U زیوه شناسی شاخهای از علم زیست شناسی که از رابطه موجودات زنده بامحیطبحث میکند
stormbound U قطع رابطه شده در اثر توفان توفان زده
immanentism U نظریه فسلفی که معتقد است رابطه میان خدا و فکر و روح و دنیا رابطهای ذاتی است
to pair somebody off [up] with somebody U کسی را با کسی دیگر زوج کردن [برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر] [همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد]
uberrima fides U صفتی است که در بعضی از قراردادها که باعث برقراری انواع خاصی از رابطه بین افراد میشود وجودش از شرایط صحت عقل است
wagners law U براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
communication link U رابطه مخابراتی ربط مخابراتی
phillips curve U منحنی است که بر اساس ان رابطه بین نرخ بیکاری و نرخ تورم درانگلستان را نشان میدهد.شکل اولیه این منحنی
primary key [کلید اصلی، همچنین کلید اولیه نامیده می شود، یک کلید در یک پایگاه داده رابطه ای است که منحصر به فرد برای هر رکورد است.]
okuns law U براساس این قانون رابطه نزدیکی بین تغییرات نرخ بیکاری وافزایش تولید واقعی وجوددارد . اوکان نشان میدهد که در امریکا برای کاهش 1درصد نرخ بیکاری تولیدواقعی باید معادل 3درصدافزایش یابد
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
countershaft U محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
monetarists U طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
wage fund theory of wages U نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
Recent search history Forum search
1ترجمه کردن این جمله برام مشکله از لحاظ دستوری جور نمیشه
1i go out with you
0رابطه شار و شدت در خورشید یا ستارگان
0 مرکل ترند رو چطور به فارسی ترجمه کنم؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com